علی دیروز امتحان دیکته داشت. صبح با باباش تا مدرسه رفت. من هم قرار شد با حسین بریم دنبالش. ساعت ۸ اول خرداد ۱۳۸۶ اولین امتحان کتبی آخرسال علی شروع شد. ساعت ۸.۵ هم تموم شد. من و حسین با کالسکه دم در مدرسه منتظر علی بودیم. بعد سه تایی اومدیم خونه. علی خیلی خوشحال بود و می گفت دیگه می تونم شبها دیر بخوابم. البته هنوز یه امتحان دیگه روز یکشنبه داره. این اولین تعطیلات تابستانی علی است که امیدوارم حسابی بهش خوش بگذره.