حسین برای اولین بار دیروز دفتر مشق علی رو پاره کرد. تا حالا فقط کاغذ و روزنامه و خلاصه چیزهای به دردنخور رو پاره کرده بود اما دیروز علی از وسایلش غافل شد و حسین هم از فرصت استفاده کرد و رفت سراغ کتابهای علی.
یه کاری هم که حسین خیلی دوست داره اینه که چهاردست و پا میره یه گوشه خونه رو پیدا می کنه و میره توی کنجی می شینه . کلا از جاهای تنگ و باریک خیلی خوشش میاد. دیروز هم رفته بود زیر میز نشسته بود. اگه یه کم قدش بلندتر بود سرش به میز می خورد.
حسین اومدن توی آشپزخونه رو هم خیلی دوست داره اما چون آشپزخونه ما یه پله کوچولو داره نمی تونست بیاد تو. اما از دو روز پیش با پشتکار زیادش تونست یاد بگیره چه جوری بیاد تو آشپزخونه. من هم برای اینکه دیگه نیاد یه پشتی گذاشتم دو ورودی آشپزخونه. حالا دیگه میاد دستش رو به پشتی می گیره و وای میسته و از اونجا منو نگاه می کنه. خودمون هم برای اینکه بریم آشپزخونه باید از روی پشتی رد بشیم.
دیروز نقاشی های کلاس شیرخوار رو به تابلوی مهد زده بودند. نقاشی حسین هم بود. چند تا خط کج و معوج. اومدیم خونه به باباش گفتم عمرا حسین اینو کشیده باشه. به حسین مداد که بدیم می کنه توی دهنش. کاغذ رو هم که کامل برات می خوره. باباش گفت بیا یه بار امتحان کنیم. وقتی کاغذ و مداد دادیم دستش٬ همون کاری رو که ازش انتظار می رفت انجام داد. هرکاری هم کردیم کمکش کنیم تا یه خطی روی کاغذ بکشه نشد. حالا نمی دونم اون نقاشی توی مهد رو چه جوری کشیده بود
نقاشیهای حسین رو زیاد جدی نگیر. ما ها خانوادگی خدای استعداد نقاشی هستیم:))
مامان تا این کارا رو نکنم بزرگ نمی شم دیگه
تازه. خاله حالا می بینیم من می خوام سنت شکنی کنم و یه نقاش بزرگ بشم