سال ۸۷ رو به همه دوستان و آشنایان و خانواده کوچیکمون تبریک میگم. امیدوارم امسال سالی خوب و سرشار از سلامتی و سعادت و تندرستی برای همه باشه.
حسین امسال دومین سال تحویل زندگیش رو دید. پارسال خیلی کوچولو بود و چیزی از سفره هفت سین و سال تحویل نمی فهمید. اما امسال حسابی خوشحالی میکرد. ماهی ها هم براش خیلی جذاب بودند و می خواست با دست بگیردشون.
حسین کلمه های زیادی رو با زبون خودش میگه که یه سریش رو ما می فهمیم و بقیه ش
رو هم نمی فهمیم. علی امسال یه
عیدی گرفته که از بقیه عیدیهاش خیلی بیشتر دوسش داره. یه اطلس کامل گیتاشناسی که
خیلی هم جدیده و اطلاعات همه کشورها توش هست. خلاصه شب هم با کتابش میره توی تخت.
الان دیگه اطلاعات خیلی جزئی رو هم بلده. همه رو هم خودش یاد گرفته و با علاقه می
ره نقشه ها رو نگاه می کنه.
دیشب علی می خواست با باباجونش فوتبال دستی بازی کنه. حسین هم برای اینکه نذاره
اونا فوتبال دستی بازی کنند رفت توی زمین فوتبال دستی نشست.
حسین موتور خیلی دوست داره و بهش می گه ( اودو) . به توپ هم میگه (دوب) عاشق فوتبال بازی کردن با علی و باباشه.
دیروز اولین خرابکاری رو توی آشپزخونه کرد. ما برای اینکه حسین نتونه بره
آشپزخونه جلوی ورودیش یه پشتی گذاشتیم. این چند روز که عید دیدنی می خواستن بیان
خونمون پشتی رو برداشتیم. حسین هم بلافاصله از فرصت استفاده کرد و رفت توی آشپزخونه
و قوطی پودر رو از توی کابینت برداشت و همش رو ریخت کف آشپزخونه
برنامه خواب حسین هم به هم ریخته . اون وقت ها صبح ها عادت داشت ساعت ۷ از خواب
بلند شه و شبها هم حداکثر ۱۱ می خوابید. اما این چند روز تعطیلی صبح ها تا ساعت ۱۰
می خوبه و شب ها تا ساعت ۲ شاد وشنگول برای خودش بازی می کنه و نمی ذارده ما
بخوابیم.
راستی دیروز مراسم افتتاحیه برج علی بود آخه علی چند تا
مغازه و ورزشگاه داشت که همه رو خراب کرد و یه برج ساخت.
این برج از دو بخش
غربی و شرقی تشکیل شده که رئیس یه بخشش علی هست و اون یکی برای حسینه . خلاصه پسرای
ما رو دست کم نگیرید
پس شیرینی برج جدید کو؟