حسین امسال دومین دیدو بازدید عید رو انجام داد. خیلی هم بهش خوش گذشت. فقط دیگه آخراش خسته می شد. آجیل هم خیلی دوست داشت. مخصوصا بادوم هندی. هرجا می رفتیم از کنار کاسه آجیل تکون نمی خورد. مگر اینکه یه بچه ای رو می دید و به هوای اون می رفت بازی.
توی ماشین هم که مدام از جلو می خواست بره عقب و با علی بازی کنه. یا اینکه بره بغل باباش و پشت فرمون بشینه. حسابی هم عیدی گرفت. اما قراره امسال عیدی های حسین هم مال علی باشه. بالاخره یه بزرگتری گفتن یه کوچکتری گفتن
میری عید دینی باید مرتب و منظم یه جا بشینی و شیطونی نکنی. آفرین پسر خوب!
اینم یه عکس یادگاری با نازی عروسک زینب( دختر خاله حسین)
دیگه قرار نشد با هم کشتی بگیرید!
بالاخره منم همه جهانی شدم.