گرچه نوشتن این پست در مورد سیزده به در یه مقداری دیره. اما به هر حال از ننوشتنش بهتره. امسال روز سیزده به در با یه تیر دو نشون زدیم. هم رفتیم عید دیدنی خونه خاله . هم اینکه توی شهرکشون رفتیم سیزده به در.
امسال نسبت به پارسال حسین بزرگتر شده و معنی سیزده به در رو می فهمید. حسابی توی پارک اونجا سرسره بازی و تاب بازی کرد.
البته صبح تا جمع و جور کنیم و بریم ساعت ۱۲ شد. دیگه ساعت ۵/۱ از خونه خاله رفتیم بیرون . اما تا بساطمون رو پهن کردیم و ناهار خوردیم یه بارون حسابی شروع به بارش کردو همه مجبور شدند کاسه کوزه شون رو جمع کنند. ما هم دوباره رفتیم توی خونه و بعد از بارون دوباره برگشتیم و آش و کاهو سکنجبین خوردیم. یه آتیش حسابی هم روشن کردیم. هوا بعد از بارون خیلی خوب شده بود. بعد از چند روز که هوا خیلی گرم بود دوباره هوا بهاری و کمی هم سرد شده بود. علی و زینب و حسین هم توی پارک بازی کردند.
سرسره بازی هم حسابی حال می ده ها
فکر کنم هوا بارش داره.