سلام
امروز آخرین روز کاری سال ۸۶ هست. یه سال دیگه با تموم خوبی ها و بدیهاش گذشت. همه مون یه سال دیگه بزرگتر شدیم. حسین الان یه سال و سه ماهش شده. علی هم حسابی آقا شده.
علی دیروز آخرین روز مدرسه رو در سال ۸۶ رفت. پیک شادیش رو هم گرفت و همون دیروز شروع کرد به حل کردنش. ما هم که حسابی مشغول خونه تکونی هستیم. حسین کلی بزرگ شده . حسابی با علی بازی می کنه و خلاصه همبازی شدند.
علی ترم اول شاگرد اول شد و از طرف مدرسه بهش جایزه دادند. حسین هم یه کم یاد گرفته حرف بزنه. چند روز پیش که آب می خواست خودش گفت : آب آب . اما هرچی که نمی تونه بگه با (اِه اِه) حالی می کنه تا بهش بدیم. به خیلی چیزها هم می گه (دَدَ) مثلا هرچیزی رو میگیره دم گوشش و فکر میکنه موبایله و میذاره دم گوشش و میگه (دَدَ). به دالی هم می گه (دَدَ) وقتی هم که صداش می کنیم می خواد جواب بده می گه (دَدَ)