خانواده ما

یک خانواده گرم و مهربان با دو پسر خیلی خوب

خانواده ما

یک خانواده گرم و مهربان با دو پسر خیلی خوب

اخبار جدید

سلام

چهارشنبه هفته پیش حسین رو بردیم تا واکسن یک سال و نیمگی ش رو بزنه ضمنا چکاپ ماهانه هم بشه. هفته قبلش مریض شده بود و چند روز غذا نمی خورد و به خاطر مریضیش یه مقداری لاغر شده بود. اما خدارو شکر از نظر قد و وزن خیلی بد نبود و نسبت به دو ماه پیش رشد معقولی داشت.

به خاطر بیماری کاوازاکی که توی ۱۱ ماهگی گرفته بود و تزریق ایمنوگلوبولین واکسن یک سالگی MMR اش هم عقب افتاده بود که همراه با واکسن الانش با هم زد. یه واکسن به دستش یکی هم به پاش. قطره فلج اطفال هم که خدارو شکر خوراکی بود.

وقتی رسیدیم خونه جای واکسن روی پاش خیلی درد می کرد و پاش رو نمی تونست زمین بذاره و مدام می گفت < داخ داخ> یعنی داغ

جدیدا هم که سر بدی شده و همه چیز رو پرت می کنه به هرچیزی هم که جلوی پاش باشه لگد می زنه. تا هم بهش میگیم پسر بد بغض می کنه و سرش رو می کوبونه زمین.

 علی هم که حسابی سرگرم مشاهده فوتبالهای جام ملتهای اروپاست و شب ها با باباش بیدار می مونه و فوتبال ها رو دنبال می کنه. البته خیلی وقتها باباش وسطش خوابش می بره اما علی همچنان بیداره و حتی بحث کارشناسی آخرش رو هم می بینه.

راستی روز زن و روز مادر هم چند روز پیش بود که علی به همراه کادوی زیبای آقای پدر یه نقاشی کشیده بود که بهم بده اما نقاشیش گم شد و کلی دمغ شده بود. اما برام Sms زد و تلفن کرد و تبریک گفت که خیلی بهم مزه داد.

 

نظرات 1 + ارسال نظر
خاله فاطمه شنبه 9 شهریور‌ماه سال 1387 ساعت 03:36 ب.ظ

سلام مامان خانم
خسته شدیم از بس خاطرات تکراری خوندیم . تازه چه خبر؟

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد