خانواده ما

یک خانواده گرم و مهربان با دو پسر خیلی خوب

خانواده ما

یک خانواده گرم و مهربان با دو پسر خیلی خوب

سایه

امروز به خاطر اینکه مامانم صبح کلاس داشت دیر اومدم سرکار. صبح یه فرصتی شد که با حسین توی خونه دوتایی تنها باشیم. هوا هم خیلی عالی بود. پرده ها رو کنار زدم و پنجره ها رو باز کردم. یهو دیدم حسین هیجان زده اومد پیشم و گفت "من" بعد من رو دنبال خودش کشوند نزدیک پنجره. دیدم سایه ش افتاده توی اتاق و حسین که انگار اولین بار بود به سایه ش دقت کرده بود از اینکه می دید سایه تمام کارهای اون رو تقلید می کنه بهش می گفت "من" قربون پسر باهوشم برم.

 

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد